۱۳۹۷ آذر ۱۰, شنبه

مصاحبه با نشریه دانشجویی راهرو

چند ما پیش با نشریه دانشجویی راهرو گفتگویی‌ای کرده‌ام. گفتگوی ما با دانشجویان اصولگرای دانشگاه امیرکبیر در مورد تجربه نحوه برخورد حکومت با تجمع های اعتراضی است و البته تجربه ای که در فرانسه دید‌ ام. اعتراضات اخیر فرانسه بهانه‌ای شد تا متن این گفتگو رو اینجا باز نشر کنم.


راهرو: چه چارچوب و خط قرمزی برای فعالیت‌های دانشجویی متصور هستید؟ اگر دانشجویی از این چارچوب‌های قانونی عبور کرد آیا به نظر شما برخوردهای فرادانشگاهی (بیشتر از چارچوب احکام کمیته انضباطی دانشگاه) با آن نادرست است؟ (برای مثال اگر دانشجویی در یک حمله تروریستی شرکت کند یا اگر قتلی انجام دهد یا رفتاری ضد امنیت ملی انجام دهد نباید با آن برخوردی صورت گیرد) 

غالبی: ببینید سوال شما در دل خودش چند سوال است. اجازه دهید به موضوع مشخص تری جواب بدهیم. مثلا ممکن است من به عنوان یک گروه سیاسی قرمز هایی داشته باشم. اما اجازه بدهیم الان در مورد خط قرمزهای صحبت کنیم که در صورت عبور از آنها حکومت می‌تواند با قوای قهریه برخورد کند با کسانی که از آن خط قرمز ها رد شده باشند. آن خط قرمز چیست؟ قانون. به نظرم این می تواند موضوع قابل اجماعی باشد. اما نکته این است که خیلی چیزهای که الان باهاش برخورد می شد درعمل سلیقه سیاسی متفاوت است. منظورم چیست؟ اکثر مواردی که به برخورد می رسد و باعث زندانی شدن یا محرومیت از تحصیل یا چیزیهای شبیه این می شود جزو مصادیقی که شما آوردید نیستند: مثل قتل یا حمله تروریستی. این جراییم تعریف خیلی روشنی در قانون دارند و دانشجوی و غیر دانشجو ندارد؛ مجازات مشخصی دارد و راه درستش هم محاکمه با رعایت آیین دادرسی کیفری است. اصل بحث اینجاها نیست. اصل بحث اعتراضات سیاسی است. یعنی اگر فردا کسی به مقام معظم رهبری انتقاد کرد به او باید برخورد کرد؟ به نظر من نه! انتقاد از هیچ کسی جرم نیست. که برعکس برخورد با افراد به خاطر انتقاد و ابراز نظر سیاسی یا عقیده خلاف قانون اساسی است. فردا عده‌ای دانشجو تجمع کردند، علیه آقای روحانی شعار دادند، اقدام علیه امنیت ملی است؟ نه به هیچ وجه! شعار دادن علیه رییس جمهور، امنیت کشور را به خطر نمی اندازد. بلکه برعکس متعرض آنها شدن نشانه ناامنی است. اینکه دانشجویی به خاطر اعتراض سیاسی حتی تند و ساختار شکن زندانی و یا ستاره دار می شود، این نشانه اعتماد به نفس پایین حکومت است به نظر من.

راهرو: در دانشگاه‌های فرانسه نوع برخورد با هنجارشکنی‌های فعالین دانشجویی به چه صورت هست؟ برای مثال اگر حوادثی مشابه حوادث ۸۸ در فرانسه از سوی دانشجویان رخ دهد چه برخوردهایی را در پی دارد؟ 

غالبی: منظور شما از هنجارشکنی چیست؟ بستن دانشگاه؟ نه کسی با آنها برخورد نمی کند. هرچند ممکن است سعی کنند فشار بیاورند و حتی یک عده دیگر از دانشجوها را تشویق کنند علیه کسانی که دانشگاه رو تعطیل کرده اند. ولی کسی به خاطر بستن دانشگاه یا اعتصاب، زندانی یا محروم از تحصیل نمی شود. دانشجوای به رییس جمهور فرانسه، یعنی شخص اول مملکتشان انتقاد که هیچ، فحش هم بدهد کسی بازداشتتش نمی‌کند. خیابان شهر را ببندند، احتمالا پلیس ضد شورش می‌آید، با باتوم می زندشان و خیابان را باز می کند. گاهی وقتها هم ممکن است به آسیب‌دیدگی فیزکی بیانجامد. مثلا سر کسی بشکند یا چیزهای شبیه این. یعنی پلیس با باتوم که می زند واقعا می زند. حتی ممکنه افرادی هم بازداشت بشوند که معمولا توسط خود پلیس بازجویی و فردایش یا حتی همان شب آزاد می شوند. ممکن است پرونده قضایی پیدا کنند، اگر به فرد دیگری یا اموال دیگران آسیب فیزکیی زده باشند. اما به خاطر حرفهای تندشان محاکمه نمی‌شوند. دانشجو را به خاطر فعالیت سیاسی یا صنفی به زندان امنیتی نمی‌برند. البته پلیس در برخوردهایش جاهایی که نگاه افکار عمومی را دور ببیند ممکن است خشونت بیشتری به خرج بدهد. البته معنی‌اش این نیست که دولت سعی نمی‌کند فضا را کنترل کند. مثلا چند وقت پیش یک اتحادیه دانشجویی یک دختر محجبه را به عنوان سخنگویی خودشان انتخاب کردند. بشدت علیهشان انتقاد کردند. حتی وزیر کشور مصاحبه کرد که نباید این کار را بکنید. با مبنانی نظام لاییک ما در تضاد است. فشار سیاسی ایجاد کردند اما آن تشکل دانشجویی تمکین نکرد و کسی هم بازداشت نشد.

راهرو: برای مثال شما بازداشت دانشجویان دانشگاه سوربن، که معترض به اصلاحات نظام آموزشی بودند، از سوی دولت فرانسه در فروردین ماه امسال را چگونه ارزیابی می‌کنید؟


 غالبی: بازداشت خیلی محدود است آنهم مواردی است درگیری با پلیس ضد شورش است. وقتی مثلا خیابان را می بندند یا چیزهایی شبیه این ولی اگر همه سال را در دانشگاه اعتراض کنند و هر انتقاد تندی هم بکند به بالای و پایین مملکت فحش بدهند کسی با آنها برخورد نمی کند. البته موارد استثنایی وجود دارد مثلا فعالیت های ضد اسراییلی بشدت محدود می شود و به اسم یهودی ستیزی که جرم است.

راهرو: بازداشت و برخورد قضایی چه تاثیری بر اصلاح و یا تغییر رفتار دانشجویان دارد؟

 غالبی: منظورتان دقیقه کدام برخوردهای و بازداشت هاست؟ بازداشت و برخورد به خاطر اعتراض سیاسی فقط فرصت نشاط سیاسی و تحرک اجتماعی و فرصن جذب اعتراضات سیاسی در نظام را می گیرد. یعنی در عمل برخورد و خفه کردن اعتراض سیاسی دانشجویان ضربه به امنیت کشور است. برخوردها به نظر من  تاثیری در ریشه‌هایی که باعث آن اعتراضات شده است ندارد. اما ممکن هزینه زیاد دانشجوها را از فعالیت سیاسی منصرف کند.  وقتی اعتراضات اینجوری بروز ظهور پیدا نکند در دراز مدت مشکل امنیتی اتفاقا ایجاد می کند. یعنی یک جاهایی می زند بیرون که کسی حواسش نبوده یا توسط کسانی نمایندگی می شود که ممکنه است خسارت های بزرگی ایجاد کند.

راهرو:  اگر اینگونه برخوردها را مناسب نمیدانید پس راه‌حل جایگزین برای جلوگیری از هرج و مرج ناشی از شور و شوق دانشجویان چیست؟

 غالبی: به نظر من موارد باید خیلی قانون خیلی روشن و در موارد روشن باشد ( مثلا آسیب فیزیکی به افراد یا اموال خصوصی یا عمومی) و بقیه اش با اعتراضات دانشجویی با اعتماد به نفس بیشتری برخورد شود. نشانه اعتماد نفس هم این است که عده فکر نکند صدتا دانشجو در یک دانشگاه تجمع برگزار کردند، قرار است هرج مرج ایجاد کند. یا حتی اگر شعار تند، اصلا ساختار شکنانه دادند، قرار است زمین به آسمان برسد. اگر برخور های قانونی به سمت محدود کردن آزادی های اساسی نرود ایندفعه نقد به مواضع سیاسی ساختار شکنانه به صورت سیاسی و اجتماعی در دل خود جامعه شکل می‌گیرد و فضا متعادل‌تر می‌شود. با بگیر و ببند فضا برعکس چیزی که تصور می‌شود، تند تر می‌شود. خلاصه اعتراض سیاسی دانشجویان موضع صنفی می‌تواند انضباطی باشد ولی امنیتی کردن و پرونده دانشجوی معترض را دادگاه انقلاب تشکیل دادن یا افراد را به خاطر حتی ارتکاب جرم از حق تحصیل محروم کردن، علاوه بر اینکه خلاف قانون است در واقع نشان از ناپایداری اوضاع است.


۱۳۹۷ مرداد ۲۲, دوشنبه

چگونه با گفتار ویرانی طلبان مقابله کنیم؟

تصمیم گرفتن در شرایطی که متغیر های و بازیگران گوناگون به صورت تودر تویی با هم مرتبط هستند کاری به غایت پیچیده است. به گونه احتیاج داریم وضعیت را به اندازه کافی ساده کنیم. این کاری است که مدل های برای ما انجام می دهند. با وجود اینکه مدل‌ها شرایط پیچیده واقعی را به شدت ساده می کنند، اگر منسجم با سوال اصلی که ما می خواهیم جوابی برایش بیابیم انتخاب شده باشند، می توانند به ما کمک کنند. ساده ترین نوع مدل سازی هم ایجاد دوگانه هست. مثلا فرشته ها در مقابل شیطان ها. در شرایطی که وضعیت پیچیده است و بازیگران با روابط تو در تو وجود دارند و منافع مشترک و متضاد به هم پیچیده، تقسیم به دستهای ساده شده به افراد کمک می کند که در این شرایط پیچیده بتوانند نیروهای مختلف را قضاوت کنند و نسبتشان را با آنها تنظیم کنند. این مدل های ساده بشدت مورد استفاده قرار می گیرد؛ مخصوصا وقتی باید شرایط پیچیده را برای جامعه هدف بزرگی توضیح بدهی. به لحاظ ارتباطی هم مدل های ساده تر ظرفیت پذیرفته شدن بیشتری را نسبت به مدل های پیچیده دارند.

البته مدل‌های ساده خیلی وقتها راه گشا هستند. مثلا دوگانه دوست/دشمن! به عنوان مثال، در وضعیت درگیری جنگی و در خط مقدم، دوگانه دوست و دشمن مدل مناسبی است برای کسی که روی خاکریز در حال شلیک به رو بروست. اگر هر جنبنده‌ای که از جلو می آید را بخواهد بررسی کند، آیا حرکت او به نفع پیروزی ماست یا خیر؟ به احتمال زیاد اینقدر سرعتش کم می شود و ناکارآمد، که هم کشته می شود هم خط را از دست می دهد. برای چنین کسی دوگانه دوست/دشمن هرچه ساده تر اتفاقا بهتر است. یعنی همه یا دوست هستند یا دشمن، دوست هم کسی است که این طرف خاک ریز است و دشمن هم که از طرف روبرو می آید. برای کسی که کلاشینکوف به دست روی خاکریز و در خط مقدم است، اتفاقا این مدل ساده بشدت راه گشاست.

مثال دیگر این دوگانه ساده فرشته/شیطان دوگانه طرفدار رژیم/مخالف رژیم است. یعنی گویی که در خط مقدم هستیم. رژیم هم عامل همه بدبختی‌ها یا ریشه همه خوبی‌ های عالم است. رژیم/نظام مرکز جهان است. و البته در مرکز این جهان هم آقای خامنه ای قرار داد. در نتیجه تمام خیر/شهرهای عالم را را با این مرکز باید سنجید. این دوگانه توسط گرایش های مختلف استفاده می شود. اما مکانیزم عملکردش یکی است. برای عده ای با کوچکترین انتقاد از نظام یا البته از آقای خامنه ای، از دسته ی موافقین نظام به دسته دشمن نظام تغییر جابجایی می شود. یا بر عکس با کوچکتری تایید مثبت به دست عوامل رژیم می پیوندی.

نکته مهم این دو گانه ها ساده کردن وضعیت، فرشته و شیطان دیدن بازیگران و البته تک عاملی دیدن شرایط است.

به چه دلایلی چنین دوگانه قوت می گیرد؟

یکی از شرایط وقتی است که افراد با ایجاد این دوگانه می تواند یارگیری گسترده تر بکنند. با دشمن خواندن هر کسی هرکسی که کوچکترین انتقادی به نظام دارد، می توان افراد زیادی را که مخالف نظام نیستند ولی منتقد هستند را به انصراف از انتقاد کردن کردن وا داشت. چون این افراد در این دو گانه نمی خواهند در طرف دشمن بایستند. کسانی که معترض و مخالف شرایط موجود هستند ولی قصد اصلاح نظام را دارند هم، با حامی وضعیت موجود/ نظام خوانده شدن، انگیزه شان را برای دیدن فرصت و امکان اصلاح و تغییر از دست می دهند.

نتیجه دوگانه حامی/مخالف نظام

این دوگانه اگر بشود فریم اصلی دیدن شرایط در دو سمت ماجرا، هر کاری برای دفاع از/ضربه به نظام را مجاز می کند. چون نظام/رژیم است که محور همه خیرها/شرهای عالم است.

یک نمونه عالی از کسانی که فریم تقسیم جهان به مخالف/مدافع نظام را به کار بردند مجاهدین خلق هستند. چطور گروهی که حداقل بدنه آنها کسانی بودن که به انگیزه رهایی خلق جذب چنین سازمانی شده اند، حاضر می شوند به دست به ترور های کور بزنند و یا حتی با صدام علیه کشور خودشان بجنگند؟ وقتی یک دنیا را به مخالفان و موافقان رژیم تقسیم کنی صدام در کدام دسته قرار می گیرد؟ (برای این گروه) در دسته مخالفان رژیم. و اگر رژیم مرکز شرهای عالم است در نتیجه کمک کردن به هرکسی که می تواند به این شر مطلق مجاز به نظر می رسد. می بینید چطور یک فریم ظاهرا معقول یک عده، با بعضا انگیزه‌های شرافتمندانه ، را می تواند به همراهی با صدام و جنگیدن علیه کشور خودشان بکشاند؟
 
سه پایه جنگ روانی جدید: 
 
مجاهدین خلق تنها نمونه نیستند. الان گروه هایی که از طرف سعودی های و اسراییلی ها حمایت می شوند هم سعی دارند با ایجاد همین دوگانه فضا را مدیریت کنند. جنگ روانی گروه‌هایی که از طرف سعودی های و اسراییلی های حمایت می شوند، سه و محور ساده دارد:
1- اوضاع کشور مطلقا سیاه و تاریک و جهنمی است. 2- مسئول همه بدی ها هم رژیم/خامنه ای است. 3- افراد دو دسته اند فرشته یا /شیطان، موافق یا مخالف نظام/رژیم.

 کافی است بتوانند این فریم را تثبیت کنند. در نتیجه می توانند اولا همه معترضین را با هم متحدد کنند و همه مخالف ها را، اعم از گروه تروریستی مجاهدین خلق، سلطنت طلبان، و گروهای که وابستگی به آشکار به اسراییل و آل السعود دارند،از یک طرف و از مردم ناراضیان از شرایط موجود را در جبهه خودشان قرار دهند . البته بخشی از جریان های سیاسی کشور به گرایشهای به ظاهر کاملا متفاوت هم برای ساکت کردن اعتراضات از این فریم استقبال می کنند، با این تحلیل که وقتی اعتراض و انتقاد از شرایط منتسب است به افرادی که در جبهه نیرویهای و ابسته و دشمن خارجی هستند، خیلی ها از اعتراض کردند انصراف می دهند.

برای همین هرگونه تلاش برای فریم کردن شرایط به شکل متفاوت با واکنش شدید این دو گروه ها مواجه خواهد شد. یعنی هرگونه پیام سیاسی که بگوید 1- بهبود هایی می بینیم، فرصت های و پیش رفت هایی وجود دارد،. اینقدر ها هم اوضاع سیاه و جهنمی نیست. 2- همه مشکلات به خاطر رژیم/خامنه ای نیست. شرایط ساختاری و غیر فردی تر وجود دارد 3- دوگانه ( یا حتی مدل های پیچیده ی چند عاملی) دیگری برای توضیح/تقسیم نیروها را به کار ببرد. مثلا کسانی که طرفدار/مقابل منافع ملی کشور هستند یا حتی دوگانه‌ای مثل دوگانه دموکراسی خواه/اقتدارگرا با واکنش منفی این دو گروه مواجه میشود. به عنوان مثال، دموکراسی خواهِ معترض نمی تواند خود را هم دسته ای سلطنت طلب معترض ببیند؛ یا کسی که اولویتش منافع ملی کشور است نمی تواند با معترضی که اعتراضی به حق اما در جهت منافع دشمن خارجی دارد، همراهی کند.

چطور فریمهای مختلف باعث تصمیم های متفاوت می شود؟

بیاید با هم بررسی کنیم ببینم چطور یک فریم متفاوت، قضاوت و راهکارمان را در مقابل یک اتفاق واحد تغییر می دهد. مثال زیر را در نظر بگیرید.

تجمعی اعتراضی هول و حوش اختلافات قومی یا مذهبی در یک از استانهای کشور شکل می گیرد. چطور واکنش نشان دهیم؟ در فریم بالا باز همین درگیری محلی تو شهر یا قومی قبیله‌ای را اینجوری نشان می دهد. 1- بازهم یک نشانه دیگه از جهنمی بودن شرایط 2- این هم تقصیر رژیم/خامنه ای است. 3- یک اعتراض دیگر یک فرصت بیشتر برای لگد زدن مخالفین رژیم به رژیم.

موضوع اعتراض مهم نیست. مهم دمیدن به آتش اعتراض و دعوای محلی/قومی است. می شود حتی طرفدار هر دو طرف دعوا بود.

در حالی که کسی که با فریم منافع ملی به موضوع نگاه می کند ممکن است این سوال را از خودش بپرسد که دامن زدن به اعتراض قومی یا مذهبی چه تاثیری روی انسجام ملی می گذارد؟ در نتیجه احتمالا موضعی نمی گیرد که به شکاف قومی مذهبی دامن بزن با وجود اینکه به شرایط موجود معترض است.

در مقابل دوگانه طرفدار/مخالف رژیم به نظرم دوگانه ای که بهتر به ما کمک می کند اوضاع پیچیده کنونی را بفهمیم، دوگانه‌های دموکراسی خواهی/ اقتدار گرایی و در جهت منافع ملی/خلاف منافع ملی هستند . با این دوگانه ها با وجود اینکه به شرایط معترض هستیم با معترض دیگری که دنبال ایجاد سلطنت است نمی توانیم هم جبهه باشیم. و با وجود اینکه از شرایط موجود ناراضی هستیم. نمی توانیم با کسی که دنبال تضعیف کشوراست یا به دشمن خارجی وابسته است همراهی کنیم صرفا چون او هم دارد به شرایط موجود اعتراض می کند.

چگونه با گفتمان ویرانی طلبان مقابله کنیم؟
 
مقابله با ویرانی طلب وقت با رد ادعاهایش ممکن نیست اگر برای رد ادعاهایش ناخودآگاه فریم و مدل او را بپذیریم. در این صورت با وجود اینکه در حال نقد او هستیم در حال تقویت فریم هستیم که بیشتر ویرانی طلبان خدمت می کند.

1- در واکنش به اینکه کشور سیاهی مطلق و جهنم است. بخواهیم به این سوال جواب بدهیم که در وضعیت جهنمی هستیم یا نیستیم؟ یا ورق پیچ شده تر این سوال این است که اصلاح و تحول ممکن است یا نه؟ هر جوابی به این سوال بدهیم این فریم مخربی را قوی کرده ایم. برای کسی که حتی همچنان از دوگانه های ساده دموکراسی خواهی/اقتدار گرایی یا به نفع منافع ملی/علیه منافع ملی استفاده می کن ( نه فرشته مخالف/موافق رژیم )د، سوال واقعی این است «چطور می توان اصلاح را پیش برد؟» یا «چطور می توان منافع ملی را بهتر تامین کرد؟» برای کسی که وضعیت را به جهنمی/بهشتی تقسیم نمی کند، شرایط سخت فقط نشان از این است که کار سخت تر از چیزی است که انتظارش را داشته ایم و باید دنبال روشهای بدیع تر بگردد.

2- سوال غیر واقعی دیگر که تنها در دل دوگانه فرشته/شیطان معنی دارد این است که آیا شرایط تقصیر نظام یا آقای خامنه ای هست یا نیست. مهم نیست چه جواب این سوال بدهیم این داریم. وقتی می پذیریم توضیح مشکلات از مسیر این سوال می گذرد، فریم فرشته/شیطان را تقویت کرده ایم. سوال واقعی توضیح شرایط ساختاری تر است که شرایط را توضیح می دهد. کسانی که شرایط را محصول یک عده معدود دیو صفت می دانند که به صورت ابلهانه یا شیطان صفتانه دارند وضعیت را اینچنین می کنند، امکان فهمیدن مشکلات واقعی و یافتن راه حل های مناسب را می گیرد. مثلا مشکل ارزی داریم؛ بجای اینکه دعوا سر این باشد که تقصیر نظام است یا نیست، کسی که می خواهد قربانی دوگانه فرشته/ شیطان نباشد باید بتواند توضیح بدهد چه سیاست هایی، ریشه این مشکل هستند و طرفداری از چه مجموعه سیاست هایی می تواند مشکل را حل کند. نه اینکه کدام شیطان مسبب این شرایط است و کدام فرشته می تواند ما را نجات دهد.

3- جهان به موافقان و مخالفان آقای خامنه ای یا نظام تقسیم نمی شود. حتی اگر بخواهیم همچنان آن را به مدل های دوگانه ساده تقسیم کنیم، دوگانه نفع/علیه منافع ملی یا دموکراسی خواهی/اقتدارگرایی بهتر کمک می کند شرایط را بفهمیم. با این دوگانه‌ها هر مخالف نظامی جزو "مای بزرگ معترضان" نیست. به طور مثال برای من منافع ملی کشوردر درجه اول و در قدم بعدی دوموکراسی خواهی دوگانه های مهم تری از موافقان و مخالفان نظام هستند، هر کسی مخالف نظام بود جزو «ما»یی نیست که من خودم را با او در یک جبهه تعریف کنم. کسانی یا سیاست هایی که به ضرر منافع ملی باشند، مخالف یا موافق جمهوری اسلامی بودندش اصلا مهم نیست. انچه تعیین کننده است تامین منافع ملی است. یا جریان سیاسی‌ای که به دنبال نظام تقویت حکومت فردی است موافق و مخالف بودنشان با آقای خامنه ای مهم/تعیین کننده نیست.






۱۳۹۷ مرداد ۱۵, دوشنبه

چرا با براندازی مخالفم؟


رشته توییت:

با براندازی مخالفی چون عملی نیست؟ خیر! عملی هم بود مخالف بودم. چون 1- مشکل شخص حاکم نیست که برانداختن اش مساله ای را حل کند. حتی بی ثبات سیاسی مشکلات را بیشتر خواهد کرد. 2- کسانی که الان سردمدار جریان براندازی هستند وابسته و فاسد هستند. حاکم شدن اینها بر وضعیت کشور خطرناک است.

با براندازی مخالفی چون مخالف یک انقلاب دیگر هستی؟ نه! من با یک انقلاب دیگر مشکلی ندارم. اما الان مشکلم با لیدرهای جریان براندازی این است که فاسد و مزدور اجنبی هستند. احمدی نژاد اصول گرا هم به ترامپ نامه بنویسد خیانت می دانم. چه برسد که کسی که از راه خدمت به اجنبی ارتزاق می کند.

با براندازی مخالفی معنی اش این است که مشکلات موجود را نمی بینی و طرفدار حفظ وضعیت موجودی ؟ خیر این چنین نیست. تلاشم را به سهم خودم کرده ام و بازهم می کنم. اعتراض کرده و هزینه اش را هم دادم همچنان که هزینه مخالفت با نیروی مزدور خارجی را می دهم. اینکه جلو مزدور اجنبی می ایستم معنیش این نیست که مشکلات داخلی را نمی بینم. ولی فکر نمی کنم چون اوضاع داخلی خراب است باید با اجنبی همپیمان شوم برای خراب کردن بیشتر ایران.

یعنی اینهمه اعتراضات مردمی و اینهم آدم معترض همه مزدور اجنبی هستند؟ اینکه رسانه های نیروهای خارجی سعی می کنند افکار عمومی کشور را مدیریت و مهندسی کنند یک واقعیت است اما به خاطر توطئه خارجی که یک واقعیت است نمی شود کتمان کرد که مردم در رنج هستند. مردم نگران وضعیت زندگی روزمره خودشان هستند و از سر درد فریاد می زنند و اعتراض می کنند و اینها ربطی به دشمن خارجی ندارد و بی کفایتی داخلی است. بخشی از راه رسوا کردن توطئه ها اتفاقا اجازه ندادن به نیروهای وابسته برای مصادر کردن اعتراضات مردمی است.

اگر همکاری با اجنبی بد است چرا خودتون برای فشار به احمدی از خارجی ها کمک گرفتین؟1-ما از هیچ دولتی کمک نگرفتیم و به صراحت همان موقع اعلام کردیم. 2- در مجامع بین المللی احمدی را ضایع کردیم. باید صراحت گفت که اشتباه کردیم. در این حد هم نباید رخت چرک هایمان را پیش غریبه ها می بردیم.

اومدیم براندازی شد چه در انتظار ماست؟ یک مشت نیروی فاسد و وابسته به اجنبی که هنوز تنها قدرتشون اکانت های فیک در توییتر است چوبه های دار شان را برافراشته کرده اند و تحقیقا هیچ ایده ای حتی تصوری از اداره یک کشور 80 میلیونی ندارند تنها ناقوس یک آینده سیاه است.

براندازی که بده! اصلاحات هم که جواب نداده، خوب پس چاره چیه؟ اولا هیچ راه طلایی کوتاه مدتی وجود ندارد. دوما اصلاح کردن وضعیت کشور سخت است اما این تنها راه چاره است. محکومیم به سخت جانی. خیلی از مشکلات می شود با ابتکارت مدنی سراغش رفت و لازم نیست منتظر حکومت ماند.

اصلا مشکل تو با جمهوری اسلامی چیه بگو ما تکلیفمون رو بدونیم؟ بازتولید مناسبات سلطنتی که انقلاب اسلامی قرار بود آنها را نابود کند در شمایل دیگر! برای همین بی معنی است کسی که بازتولید مناسبات سلطنتی در جمهوری اسلامی اعتراض دارد نخواهد با نیروی فاشیست و وابسته سلطنت طلب مقابله کند.

وقتی حاکمیت حرکت های دلسوزانه را نمی فهمد چه فایده؟
اگر میفهمید و قدردان بود که دیگر اصلاحی لازم نبود همه چیز حل بود. ما باید تلاشمان را بکنیم. بگذریم که یکسری چیزها هم دفاع از مملکتمان است چه بفهمند و چه نفهمند نمی توانیم بنشینیم و ببینم که برای تخریب مملکتمان برنامه ریزی شود

اینقدر اصلاحات اصلاحات می کنی این خبرهای در مورد فساد و بی کفایتی اصلاح طلبان را نشنیدی؟ این که راه بهبود شرایط «اصلاحات» است معنی اش این نیست که هر کس خودش را «اصلاحطلب» خواند «مصلح» است. خود «اصلاحات» هم نیاز به «اصلاح دارد». کلی هم اصولگرای «مصلح» داریم.